خیلی میترسم ، میترسم روزی بیاد و دیگه صد در صد نتونم داشته باشمش ، میدونم برگشتنم برابر با تحقیر شدنم ، میدونم برگشتنم اشتباه ، خدایا چرا اینجوری شد، چرا انقدر دلم براش تنگ شده ، یه چیزی بگید آروم بشم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
وقتی نزدیک ترین ادم زندگیت خوانواده ات تو درد هات نگات نکنن بگن چیزیت نیست رلت تورو ببره دکتر زندگیم ...
خدای تو هم بزرگه ، سعی کن بری سرکار تا استقلال داشته باشی و نیازمند کسی نباشی ، سعی کن برای خودت هدف تعیین کنی الان سن رشد و پیشرفتته ، موفق باشی عزیزم
خیلی طبیعیه که حوصله و انگیزه نداشته باشی چون دلبسته به یه شرایطیـبودی که همه چیزت رو توی اون میدیدی الان که ازت گرفته شده به پوچی رسیدی برای بهبود حالت شده به زور بری سرکار برو شده به زور کاری رو انجام بدی بده نذار زور زندگیت بهت به چربه قوی باش تو تقریبا هم سن خواهرمی چون دوست دارم بهت این رو گفتم ولی بازم تصمیم نهایی رو خودت میگیری