امروز یه متن استوری کردم ، بعد شوهرم کلا اینستا باز نکرد و توی اتاق کار مشغول کامپیوتر بود و پروژه میساخت و کلا از ساعت ۳ ظهر تا ۲ شب بیرون نیومد جز واسه غذا ، بعد شب موقع خواب اومده دقیقا متنی که من نوشتم واسه استوری رو میگه میگم چطور اینو میگی چطور به ذهنت رسید میگه همینطوری گفتم نه خدایی استوری منو ندیدی رفتم نگاه کردم دیدم استوریمو ندیده ولی دقیقا همون جمله منو که نوشتم گفت
یه لحظه حس کردم شاید یکی بهش گفته شاید یه گوشیه دیگه داره خیلی عجیب بود واسم شک کردم بهش اساسی
اخه ۱۲ ساعت تو اتاق داشت روی پروژه کار میکرد اخرم باهم دعوا کردیم 🥲🥲🥲