2777
2789

۱۵ سالم بود مامان بابامو اذیت میکردم دختر خوبی نبودم حقیقتا! دوستای بد زیاد داشتم خیلی تاثیر گرفتم شاید تا به اون سن با ده پونزده تا پسر دوست بودمو حتی سرقرار میرفتم! بابام چندبار مچمو گرفت بار اخری خسته شد گفت باید شوهر کنی منم چون با اخری سرقرار مچم گرفته شده بودو میدونستم چی قراره به سرم بیاد قبول کردم پسرخوبی بود دوسم داشت خیلی دوسم داشت هرکاری برام انجام میداد منم تونستم دوسش داشته باشم ولی یه حس مزخرفی همیشه بهم میگفت زندگیت تباه شده همیشه تو مدرسه به مجردیه دوستام حسودی میکردم دوسال تو عقد بودم یه دورانی از عقد حالم از همه چی بهم میخورد خیانت کردم!حسای کمبودی ک فک میکردم کمبوده فهمید خیانت کردم! بخشید سخت بود ولی بخشید صداش درنیومد عروسی گرفتیم الان ۱۹ سالمه و حاملم! هیچ میل و شوقی به زندگی ندارم من ادم زندگیه متاهلی نبودم هر روز حسرت ادمای دورمو میخورم حسرت دخترای همسن من ک الان چقد رو به پیشرفتن! خستم ازهمه چیز حتی به سرم زد بچه رو سقط کنمو برم ولی نتونستم اون خیلی به پام سوخت تواین چهارسال ازوقتی فهمیده پدر شده دل تو دلش نیس ولی من درگیر افسردگی شدیدم نمیخواستم زندگیم اینجوری بشه امیدوارم ازاین عذاب دربیام! خیلی حس بدیه بی انگیزگی نسبت به ادامه راه خیلی سخته ک دیگه برام بی معنی شده. ببخشید زیاد شد نیاز داشتم حرفامو بزنم برا خودم حداقل! مرسی خوندی!

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یه مهارت یاد بگیر مثلا مهارت مادری. یا آشپزی 

و اینو مطمئن باش آسمون همه جا همین رنگه

میتونی راجع به یک موضوع یا رشته هنری اونقدر غیرآکادمیک اطلاعات داشته باشی که در حد لیسانس یا بیشتر

بدونی

و بتونی

ازش نهایت استفاده رو ببری




اینو بهت قول میدم


که وقتی با این فرمون پیش بری ۵ سال دیگه اصلا یادت نیاد این روزها رو

پایان شب سیه سفید است

دل بده بهش بخواه که تلاش کنی همسرت گناه داده بخدا 

منم تمام خودمو گذاشتم برا زندگیم بخدا برا بچه ها وباباشون 

فهمیدم تازه خیانت چتی داشته دلم شکسته خیلی زیاد هی روزگارولی سر شدم کلا دیگه هیچی نمیگم و برا خاطر بچه ها که پدر میخوان ادامه میدم ولی مرد تمام حس من به این مردامیدوارم بای حس بد ازخودش تاعمرداره بسوزه 

حال الانت ب خاطر تغییرات هورمونی بارداریه

من عاشق همسرم هستم واقعا مرد خوبیه، ولی باردار ک شدم از همه چی زندگی حالم بد بود جرات سقط نداشتم ولی زبونم لال دعا میکردم بچه ی چیزیش بشه بذارم برم

خیلی حالم بد بود،ولی رفته رفته بهتر شدم اواخر بارداری دیگه وضع روحیم خوب شد الانم ک دنیا اومده باز حس امید و شوق و قدرت میکنم

خوب میشی گلم قرار نیس تا ابد این عذاب ادامه پیدا کنه

ما را به کار جهان هرگز التفات نبود....! :-)

دنبال بهانه نباش 

از الان شروع کن سنی نداری که من دوبل تو سن دارم 

دارم از نو شروع میکنم

اگه قرار باشه هیچ کاری نکنیم و فقط حسرت بخوریم بمیریم بهتره وگرنه هر روز زنده به گور کردن خودمونه

منم تازه بچه دار شدم وقتی میبینمش به خودم میبالم که تونستم از پس چنین فرشته ای بر بیام

خودتو با هیچ کس مقایسه نکن چه بسا اونا در حسرت تو باشن


چنان دل بسته ام کردی که با چشم خودم دیدم خودم میرفتم اما سایه ام با من نمی آمد!
خیلی تلاش کردم تراپی رفتم ولی حسرت زندگیه همسنام تا اخر عمرم رو دوشم سنگینی میکنه

این حرف تو توی ۷۰ سالگیت نیست. باور کن از دوستات جلوتری. 

دیروز یه جایی بودم

همه بزرگسال 


یه دفعه یه مامااان کشدار شنیدم. باور کن نصف بیشتر آدم های اطرافم برگشتن سمت اون صدای گوگول مگولی.


روشون نمیشه یا جراتش رو ندارن  بگن به بچه تو زندگی شون نیاز دارن


هنوز برای مقایسه خودت با دیگران وقت زیاد داری


تازه بعدها خواهی دید که اونها خودشون رو مقایسه میکنن میگن فلانی که زندگیش رو داره بچه و شوهرش هستن فلان هنر رو هم بلده.


زوده برای قضاوت یک طرفه

پایان شب سیه سفید است
یه مهارت یاد بگیر مثلا مهارت مادری. یا آشپزی  و اینو مطمئن باش آسمون همه جا همین رنگه میتونی ...

مشکل اصلی اینجاس تا یه ماه پیش ک نفهمیده بودم باردارم درس میخوندم از صبح تا شب برای کنکور الان انگیزه همونم ازدست دادم برای خودم متاسفم ک هیچ پیشرفتی تو زندگیم نتونستم بکنم

مشکل اصلی اینجاس تا یه ماه پیش ک نفهمیده بودم باردارم درس میخوندم از صبح تا شب برای کنکور الان انگیز ...

اتفاقا پیشرفت توی دانشگاه نیست عزیزم.

اونجا وقت تلف کردنه. برو دنبال یه مهارت ناب و خوب


در زمینه تربیت فرزند یا فبک یا هر چیزی که حس کنی نیاز آینده مادرانه برو کسب تجربه کن

پایان شب سیه سفید است
خوشی زده زیر دلت.تو اگه اهل پیشرفت بودی درس میخوندی ن اینکهمدام پسر بازی کنی.پس بهتره بشینی و از زند ...

کاش ادما انقد رک نباشن!من با دل شکسته تاپیک زدم هرکاری ک کردم تاوانشو دادم. شما نمک رو زخم من نپاش

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز