سلام
حدودا دو سال پیش شوهرم رازی که قرار بود بین مون تا ابد باقی بمونه رو به پدرم گفت این گفتن خیلی برای من سنگین تموم شد و همونجا حس کردم منو کشته ولی حالا بعد این همه مدت میفهمم خودش رو تو قلبم کشته
متاسفانه هیچ کارش به چشمم نمیاد
از دستش عصبانی و ناراحتم
با کوچکترین اتفاقی بهم میریزم و یک حس درونی بهم میگه این ادم لیاقت بخشیدن و گذشت کردن نداره!
خودم میدونم با این همه احساس بدی که نسبت بهش دارم هم زندگی رو به خودم زهر کردم هم اون ولی نمیتونم به خاطر بچه هام از رابطه بیام بیرون واقعا خسته شدم
جوری شده شنیدن صداش هم ازارم میده …
شما چه طور همسرتونو میبخشید وقتی از خط قرمز که چه عرض کنم از روی من رد شده رفته!