من تنها کسیم که از تصادف جون سالم بدر بردم
از اول ازم متنفر شده بود
روزای اول کلا پرت و پلا میگفت
یه روز به بابای مامانم میگفت دختر تو از قصد میخواست پسر منو بکشه
یه روز به من میگه مادر بی عرضه ی تو رانندگی بلد نبود
دست از سر مرده مامانمم برنمیداره
نمیتونم باهاش سر یه سفره بشینم غذا بخورم و اون به مادر مرحومم فحش بده گریم میگیره
عزیزم میدونی این صحبته چند سال پیشه؟ من اون موقع کلاس اول بودم الان ۲۵ سالمه
ارتباطمون بعد دادگاه وقتی اونا نتونستن منو با خودشون ببرن قطع شد. ایرانم که نبودن بگی تلفن میزدی
خارج بود دنگ و فنگ داشت تماس بین المللی و این داستانا
منم حتی قدم به روشویی نمی رسید چی حالیم بود که باید ارتباطو نگه دارم؟
الانم خبر ندارم اصلا ازشون
بله بیمه بودن پدربزرگم تصویه کرد سرپرست قانونیم بود دادن بهش پولو
هجده سالم که شد خیلی بهم فشار اومد تهدیدش کردم گفتم اگه سهم ارث مامانمو ندی میرم شکایت میکنم ابروتو میبرم
چندغاز انداخت جلوم گفت اینم پولت دیگه خرجتم نمیدم
فکر میکنی چی تونستم با اون پول بخرم؟۶ تا النگو!
میگه اون سال همین قدر از مادرت بم دادن
دیگه نگفت این ۱۱ سال دست من بوده نرخ روز بهش بدم که
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
