2777
2789
عنوان

یه روز..

69 بازدید | 6 پست

قبلا وقتی من  13 سالم اینا بود  تو اتاقم درس میخوندم و 

دختر کوچولوی همسایه مون و خواهر کوچولوی خودم نمیذاشتن درس بخونم به خاطر همین بهشون میگفتم برن بیرون البته با لحن مناسب که ناراحت نشن این دختره رفته بود به مامانش گفته بود از من بدش میاد و چون دیوار نازک بود دو واحده میشنیدم زن و شوهر  پشت سر  من حرف میزنندو اخر شوهره گفت دیدی گفتم خدا میدونه بیکار بودن فقط نشسته بودن به حرفای ما گوش میکردن 😐😒 نظرتون چیه در مورد همچین ادمایی؟

این جور آدم ها جز زیر شاخه های دسته آدم های بیکار هستند که پس از گیر آوردن یک سوژه به آن چسبیده و تا قیام قیامت آن را ول نخواهند کرد. 

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

الان چند سالته  کینه اون موقع رو گرفتی بیخیال بابا  اونا شاید تغییر کردن از اون موقع

 نه میدونی اینا که خیلی وقته گذشته تقریبا الآن 18 سالمه  اره اتفاقا جوری تغییر کرده بود یه روز  که مریض بودم اب سیب اورده بود ولی من میگم اگر شخص مقابل حرفی داشته باشه بیاد تو روم بگه نه اینکه  پشت سرم  حرف بزنه  جوری که خودم بشنوم 

دقیقا  چی بگم 😐

هیچی بهشون نگو دیگه این آدما از سر بیکاری به مردم گیر میدن تو اونقدر سر خودت رو گرم کن که اصلا وقت واسه فکر کردن بهشون رو نداشته باشی

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز