مادر شوهرم از همه جاریام به من گیر میده و ی جاری دیگم
من هنوز ۸ ساله ازدواج کردم،من وقت دارم برلی بچه دار شدن
چرا فکر می کنن من به تهش رسیدم
اینارو همه رو بهش گفتم
بعد بهم پیام داده میگه ببخشید مامانم اونجا بود مجبور بودم تند برمو اینا
از مامانش می ترسه
از خانوادش می ترسه
فقط دلش برلی منو بچه هاش نمی سوزه
پیش اونا نقش بازی می کنه
ی ذره جرئت نداره تو روی خانوادش وایسه
بدون اجازه مامانش نمی تونه اب بخوره
مامان ندارم که بره بگه دخترمه باهاش این کارو نکنین
بابای بیچارمم که مریض چی بگم بهش
شما بچه داری ؟
یا کلا بچه نداری
به شوهرت اینقدر رو نده
وقتی احترام خودتو تو جمع نداره
فردا پیش بچه ات هم بی احترامی میکنند بیشتر خورد میشی بگو تا طرز برخوردتون درست نشه من بچه نمیارم دیگه چه برسه دختر باشه یا پسر
یه جاهایی باید قاطع برخورد کنی
دیگه خونه مادرش نرو
خونتون هم امد سرد برخورد کن
شوهرتم باید تنبیه کنی ولی پیشنهادی ندارم خانم های متاهل بهتره راهنمایی کنند
الان موندم به کی بگم کمکم کنه
خواهرمم که خودشم گرفتاره
می مونه داداشم که میترسم زیاد عصبی بشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
