توصیه روانشناسی

خلاصه ‏شما رو دچار تردید می‌کنه که نروید و بالاخره تحت تأثیر حرفاش تیر خلاص رو می‌زنید و به مراسمش نمی‌روید...
بعد از اون، متوجه می‌شوید که نفر دوم که اینقدر اظهار ناراحتی و گله کرده، خودش رفته و اتفاقاً کلی هم زده و رقصیده و مجلس گرمی کرده...

اینجاست که اون نکته‌ی مهم و حیاتی از نظر روانشناسی بروز پیدا می‌کنه

باید بهتون بگم که بعضی افراد به شدت از لحاظ روانی دوست دارند که روابط با دیگران به صورت نقطه‌ای و غیر متقاطع داشته باشند یعنی رابطه خودش با بقیه خوب و در مرکز توجه باشه ولی دیگران به صورت دو به دو رابطه نداشته باشند!

می‌دونم یه کم توضیحش سخته ولی اینطور بگم که این ‏افراد از اینکه بقیه باهم دوست و خوب و صمیمی باشند دچار حسادت شده و حس خود تحقیری بهشون دست میده؛ برای همین مرتب بدگویی «بقیه» رو پیش «بقیه» می‌کنند تا نذارند روابط دوستی صمیمانه شکل بگیره؛ اونا دوست دارند خودشون مهمون اول و برگزیده بقیه باشند، خودشون شنونده نخست اخبار بقیه باشند.

خودشون تعیین کننده روابط بقیه باشند و برای همین هر کاری می‌کنند تا از ایجاد حلقه‌های صمیمیت بین دیگران جلوگیری بشه؛ از رفتن شما به مهمانی و مراسم و گردش و تفریح با بقیه جلوگیری می‌کنند و بعد به اون بقیه القاء می‌کنند که شما از حسادت و خباثت نرفتید!

بعد هم کاری می‌کنند ‏که تا بقیه در برنامه‌های بعدی، شما رو دعوت نکنند!
این افراد هر نسبتی می‌تونند با شما داشته باشند:
دوست، همکار، خواهر و برادر، جاری، باجناق و...
حالا سؤال مهم: دلیل این رفتار چیست؟
دوستی افراطی و خودخواهانه به شما!

یعنی این افراد به صورت افراطی شما را می‌خواهند و احساس می‌کنند ‏روابط شما با سایرین موجب میشه تا شما رو از دست بدهند! برای همین رفتاری می‌کنند که شما منزوی شده و فقط به او روی آوردید!
البته این دلیل اصلی موضوع است و گاهی دلایل دیگری هم هست مثل خودشیفتگی، خود مهم پنداری، حسادت و رقابت و...

در مواجه با چنین فردی، بهترین کار این است که ‏به جای اینکه بگذارید او شما را مدیریت و کنترل نماید، شما خود کنترلی کرده و ضمن همراهی ظاهری با او، کار خودتان را بکنید، بعد از تکرار این رفتار، معمولاً دست از شما کشیده و سراغ نفر بعدی می‌رود

بهترین کار اینکه شما خودت مدیریت کنی شرایطو

خوب کاری کردی عزیزم

قبول کردم