بگذریم که هر کی میشناسم همینطورن ولی مادرم دیگه دیوانم کرده. با هر چیزی باید بجنگم تا ولم کنه
دنیا پول داره میلیاردن ولی قبلا به من میخواست زنگ بزنه تک میزد من بهش زنگ بزنم
من اطراف شهرم برای گذران وایه خودم مرغ دارم تخم میکنه زنگ میزنه تخم مرغ برام بیار
یا سبزی برام بیار فلان چیزو بیار
یعنی یکبار نشده بهم بگه بیا من بهت چیزی بدم
فقط میخواد از من بکنه
به اون مادر آشعالش رفته اون پیر سگم هر چی داشت داد پسراش دختراشو داغون کرد از ۶ تا دختراش فقط یکیشون خیلی خوشبخت شد چون زرنگ بود و یکیشون متوسط بقیه زندگی داغونی دارن بازم مثل هند جگر خوار خونشونو میخواد بخوره.در عوض یه ۱۰۰ متر زمین بی ارزش که به یه دخترش که از همه مطلوم تره تا اخر عمر باید پیشش بمونه هر روز خونشون دعواست سر به سر خالم و شوهرش میزاره خالم انقدر بدبختی کشیده با حیوانات حرف میزنه
حالا بگوو زندایی هام از سفر خارجی و ایرانی جایی نبود که نگشته باشن با اون قیافه های داغونشون کیف میکنه عروساشو میبینه
اینم دقیقا مثل مادر سگش شده فقط مادر من به مادرش رفته شانس من
دقیقا هم هر چی داشت داد پسراش یه زمین داغون که با قیمت الان ده میلیونم ارزش نداره نه آب داره نه هیچی خشک بیابان بعد اوقافی هم هست میگه اونو گذاشتم پیری بهت بدم نگهمون دتری تااازه میگه به نامنتم نمیکنم شاید نگهمون نداشتی
کلافه ام کرده از بس باید زتدگیمو مخفی کنم ازش بخواد بیاد خونم هر چی داشته باشم قایم میکنم چون دست خالی میاد ولی دست پر میخواد برگرده
عروساش بیان بهترین میوه ها و پذیرایی رو میکنه حالا ما صد سال یه بار بریم ۳ تا سیب گندیده دقیقا به تعدادخودمون میزاره جلومون