2777
2789

دیدید یه وقهایی دور برمون پر ادم هست ولی داریم از بی کسی میمیریم!

امروز از اون روزها بود.

دو روز پیش درد زیادی داشتم شب رفتیم بیمارستان گفتن که حال نی نی ما خوب نیس.بستری شدم.همسرم زنگ زد مامانم بیاد همراه باشه و خودش مرخصی گرفته مراقب بچه ها باشه.

امروز چون قلب بچه نامرتب میزنه تکونهاش خیلی کم شده و خودم شدیدا خارش کف پا و دست دارم دکتر گفت میخوام ختم حاملگی اعلام کنم .احتمال داره بچه رو با این وضعیت از دست بدید.


این نمکدان خدا جنس عجیبی دارد.هرچقدر می شکنیم باز نمکها دارد!!

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چند وقتته مگه

رادینم..پسرمامان هیچوقت فکر نمیکردم یه پسر شیرین مثل تو داشته باشم از وقتی اومدی دنیای مامان قشنگ شد عشق کوچولوی من مرد کوچیک مامان...😍نازگلم قلبمی معجزه کوچولوی من دختر قشنگه مامانربان گوشه ی عکست...حق من این نبود عکستو بااون ربان مشکی ببینم داداشی😔😭🖤 پادشاه زندگی من جایی همین نزدیکی ها مشغول تلاش است...کم می خوابد. استراحتش کم است.دستان مردانه اش را که حکمتش را نمیدانم چرا آرامش بی پایان دارد.پادشاه من خسته میشود اما خستگی در میکند از من...آغوشش از جنس خواب است بی هوا هم که بغلش کنی چشمانت بسته میشود از آرامش بی حساب...چه افتخاریست خانمی کردن برای چنین گوهری...چه برکتیست که خستگی اش با من در میشود...به خودم میبالم که از وجود من لذت میبرد... دستانم خالیست. چیزی برای عرضه ندارم. اما تا آخرین شماره های نفس هایم قدر دان توام..قدردانم که پادشاه من بهترین مرد زمین است...لمس قشنگیست واژه خوشبختی و من خوشبخت ترینم با تو❤همین که از عمق وجود میدانم دوستم داری برایم کافیست...

الهی عزیزم🥺😢چند هفته ای مگه؟ بالا 28 هفته میگن بچه میمونه

عزیزِ خواستنیِ کوچولوی من سلام 🥰با این که خیلی یهویی اومدی و مامان و غافلگیر کردی ولی خوش اومدی عدسی مامان👼امروز در تاریخ۱۴۰۰/9/۱۶ برای اولین بار صدای قلبت و گوش دادم  قلب مادر🤩بی صبرانه منتظرتم عدسی من🤩عدسی، سوم مرداد به دنیا اومد👶و زندگی آروم و یکنواخت ما رو نابود کرد🥴😁❤



بقیش رو میزارم


از طرف دیگه من قبلا حاملگی پرخطری داشتم که باعث از بین رفتن شنواییم شد و بعد از اون یک حاملگی که بچه پایین تر بود و استراحت مطلق گرفتم .خلاصه که کلا من حامله میشدم کل فامیل انگار قرار بود بزان!

و حالا این سومین بار دیگه هیچ کس اعصاب درست حسابی نداره.

مامان از صبح که بهش گفتن زایمانش پرخطره .داغونه.رفته یه دکتر خوب پیدا کرده .از طرفی تو بیمارستان کرونا گرفته و تو تب داره میسوزه.دندونش بد جور چرک کرده .فکر میکنم بیشتر دردش عصبی باشه.

خلاصه عزیزان مادرم کلا امروز داغونه.


این نمکدان خدا جنس عجیبی دارد.هرچقدر می شکنیم باز نمکها دارد!!

همسایمون بچش ۴۰۰ گرم بود تو دستگاه موند الان ۷ ماهشه امیدت به خدا باشه

رادینم..پسرمامان هیچوقت فکر نمیکردم یه پسر شیرین مثل تو داشته باشم از وقتی اومدی دنیای مامان قشنگ شد عشق کوچولوی من مرد کوچیک مامان...😍نازگلم قلبمی معجزه کوچولوی من دختر قشنگه مامانربان گوشه ی عکست...حق من این نبود عکستو بااون ربان مشکی ببینم داداشی😔😭🖤 پادشاه زندگی من جایی همین نزدیکی ها مشغول تلاش است...کم می خوابد. استراحتش کم است.دستان مردانه اش را که حکمتش را نمیدانم چرا آرامش بی پایان دارد.پادشاه من خسته میشود اما خستگی در میکند از من...آغوشش از جنس خواب است بی هوا هم که بغلش کنی چشمانت بسته میشود از آرامش بی حساب...چه افتخاریست خانمی کردن برای چنین گوهری...چه برکتیست که خستگی اش با من در میشود...به خودم میبالم که از وجود من لذت میبرد... دستانم خالیست. چیزی برای عرضه ندارم. اما تا آخرین شماره های نفس هایم قدر دان توام..قدردانم که پادشاه من بهترین مرد زمین است...لمس قشنگیست واژه خوشبختی و من خوشبخت ترینم با تو❤همین که از عمق وجود میدانم دوستم داری برایم کافیست...

دیدید یه وقهایی دور برمون پر ادم هست ولی داریم از بی کسی میمیریم!

امروز از اون روزها بود.

دو روز پیش درد زیادی داشتم شب رفتیم بیمارستان گفتن که حال نی نی ما خوب نیس.بستری شدم.همسرم زنگ زد مامانم بیاد همراه باشه و خودش مرخصی گرفته مراقب بچه ها باشه.

امروز چون قلب بچه نامرتب میزنه تکونهاش خیلی کم شده و خودم شدیدا خارش کف پا و دست دارم دکتر گفت میخوام ختم حاملگی اعلام کنم .احتمال داره بچه رو با 



و اما شوهرم

که بنده خدا خودش رو اماده کرده بود یه نی نی تپلی بیاد امروز وقتی بهش گفتن احتمال از دست رفتن بچه هست داغون شد.و هی زنگ میزد بده عملش کنن بده درش بیارن.چرا میزارن بمیره!

دیگه کله منو خورده.ولی دکتر گفت باید صبح جواب ازمایشی که مربوط به خارش هست و سونو رو ببرم تا بتونه یه تصمیم کلی بگیره.منم چون درد نداشتم مرخصی گرفتم بیام بچه ها رو ببینم و برگردم بیمارستان

تموم نشده



خلاصه جمع کردیم اومدیم.مامان همون دم در توپید که سه روزه اشغالها رو نزاشتن بیرون.منتظرن بیاییم همه کار کنیم...فقط به شوهرم گفتم هیس.وضع خونه کلا رو هوا بود.اخه شوهرم مرخصی گرفته بود که مراقب بچه ها باشه!

این نمکدان خدا جنس عجیبی دارد.هرچقدر می شکنیم باز نمکها دارد!!
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز