من صب بیدار شدم اولین کاری که میکنم حدا اقل یک صفحه مینویسم😁
بعدم چای گذاشتمو سفره صبحانه چیدم
بعد نشستم زبان کار کردم و یادداشت... نشستم به بستنی خوردن یکم با بچه کلنجار رفتم😓
بعدم لم دادم شوهرم اومد گفتم عشقم تو خوشمزه آبدوغ خیار درس میکنی یاالله گفت چاخان نکن خسته ام خودت گفتم حرفشم نزن آبدوغ خیار تو یه چیز دیگس خلاصه ناهار خوردیم و چسبید حسابی
بعدم قصه برا پسرم که ظهر بخوابیم که خودم میخوابم اون میره برا خودش😐🦋😩
عصر دوباره کمی رقصیدم و زبان کار کردم و چیپس و گوجه سبز خوردیم با بچه
خونه رو جارو زدم و ظرفا رو سرسامون دادم و کمی گرد گیری حمام میخوام برم و شام هم عدسی😐
من باردارم جز این غذاها چیز دیگه نمیتونم بخورم کلا بقیه هم مجبورن بخورن مقوی هم هست😁