عزیزم من گلستان شهدا زیاد میرفتم پنجشنبه ها که دعای کمیل بود همه ی شهدا به انسان ها توجه دارن به هر حال اونا مقرب هستن به درگاه الهی و کسی که میاد زیارتشون رو درک میکنن
اونجا براشون زیارت عاشورا میخوندم و سوره یس هدیه میکردم بهشون 
بعد یه شب دلم خیلی شکسته بود رفتم سر مزار شهید مدافع حرم کلی گریه کردم و فقطم بحث ازدواجمو دلی و صادقانه ازش خواستم با خانومش هم دوست بودم همیشه سر مزارش میدیمش
هفته بعدش گفت به خانم (فامیلم) بگو حاجتتو دادم 
و درست چند روز بعدش بهترین همسر دنیا همونی که من میخواستم اومد خواستگاری م و بعد 4 ماه عقد کردیم