یکبار منو جلو جاریام زد بهونه پیدا کرد و زنگ زد مامانم و داییم بعدش که اونا رو پیاده کرد که منو ببره خونه مامانم پشیمون شد ولی من دیه شکسته شده بودم داییم خیلی ناراحت شد ولی گفت ن اشکال نداره بگذر الان فوت شده داییم
یکبار با خواهرش دعوام شد با اون همه فحش و دعوا هایی که خواهرش کرد هیچی نگفت بهش
اینقدر جلوشون خردم کرده که دوست خواهر شوهرمم رفته جنگ و دعوا با خانواده شوهرم که این چه زنیه داره.
مامانش کلی اذیتم کرد
من هیچکدومو بی جواب نذاشتم ادبشون کردم ولی اینا رو همش از چشم شوهرم میبینم دیه از دلم رفته