رفته بودیم‌تو ی مهمونی شلوغ ساعت۱۲شب شام گذاشتن بعد رقص و آهنگ
تو سینی های بزرگ توشون کوبیده و جوجه بود و همه توی سینی میخوردن(:
جالب اینجاس خاصم بخورم ی موی بلند تو غذا دیدم و واقعا بدم اومد(؛
یبار پسر عمم تو دستشویی بود کارشو انجام میداد نمیدونستم کسی دستشوییه درو باز کردم ک.ونشو دیدم
یبارم داییم تو دستشویی بود بازم نمیدونستم با پا لگد زدم درو باز کردم داشت زور میزد اونم دیدم اون منو ندید فرار کردم دیدم داره داد میزنه فحش میده...😐
۵ ، ۶ سالم بود
یه بار رفتم خونه مامان بزرگم بابابزرگم رفته بود روی تخت مامان بزرگم( تخت یه نفره 😐) بزور خودشو جا کرده بود بغلش کرده بود🤭😅
رفتم وسط اتاق بلند گفتم سلااام
نزدیک بود از روی تخت بیوفته 🤣🤣
بعد رفتم خونه از سیر تا پیاز شو واسه مامان و بابام تعریف کردم😑😂😂
بچها خواهش میکنم خواهرای گلم التماستون میکنم واسم دعا کنین زندگیم رو به راه بشه خیلی درد کشیدم دعا کنید دو سه ماه دیگه برم سر خونه زندگیمون چهار سال میخواد بشه 😭 😭 ان‌شاءاللَّه خدای پاک هر خواسته ای دارین و به صلاحتونه برآورده کنه الهی آمین 😭
یبار خاهر شوهرا و عمشون و شوهرا شون خونه مون بودن،رفتم توالت دیدم یه احمق کار کرده نشسته حالم بد شد شوهرم صداش زدم گفتم بگو هرکی ریده جم کنه عوضی اووووق
تو خونه نبود ولی یسری خالم بهم گف بیا کمرمو بخارون بعد داشتم میخاروندم دیدم یه چیزای ی تو کمرشه مث اینکه پوسته پوسته میشه بعد یهو دوزاریم افتاد ک موقع رابطه شوهرش ابشو ریخته بود تو کمرش هنوز حموم نرفته بود ابا همونجا خشک شده بود 😐حالم بهم خورد تا ی ساعت دسامو میشستم😂بعد بع خودشم گفتم کصافد ع خنده ترکیده بود پایس کلن
هيچي
خدارشكر با شعور بودن😅
