با شوهرم دعوا کردم شدید خیلی گیر میداد به رفت آمد و پوشاکم بعد من هی میگفتم عیب ندارن خودشم دیر میاد خونه شبا بعد من گفته بودم این سری دعوامون شه من میزنم هرچی تو خونه هست میشکونم از این خونه میرم بعد اون روز گیر داده میگه چرا تو خونه جوراب میپوشی بعد دعوامون شد زدم اینه شکست بعد میخواستم بزنم اینه حیاط بشکنه بچم گریه کرد نکردم الان زیاد تلویزیون نگاه میکنه بهش گفتم زیاد نکاه کنی تلویزیون هم میشکونم دیگه از ترسش نکا نمیکنه 😂