من هم نازایی دارم هم زخم وعفونت شدیدمنوبردن شهرستان چون پدرش مریض بودخلاصه منوکشوند گفت بیاتوروهم ببرم دکتر منم بادل خوش رفتم اونجاکه رسیدیم گفت اولویییت خانوادمن من توروهمراهم بردم نگم براتون که تومسیرعفونتم بدترم شد بعداقارفته پول داده مامانش بره دکترحالاکه فهمیدم خانم جوان سازی واژن انجام داده خودم باهاش رفتم مطب بعدقایمکی حرفاشوبایه زنه شنیدم (منشی مطب میگفت چطوره واینااونم توضیح میداد)به همه گفته من بیماری داخلی دارم(دروغ)حالامن رفتم به شوهرم گفتم گناه من چیه میگه بروازبابات بگیر من پول ندارم جم کن بروخونه بابات آخه مادرشوهرم همیشه میگه نه به زن بایدپول دادنه نازش خرید بره عنبرنسادودکنه دلم پربودگفتم بگم یکم خالی شم
😐😐😐😐
تو هم همه جا بگو مادرشوهرت واسه چی رفت دکتر،مخصوصا تو جمع خانواده شوهر
ببخشید ولی چقدر عوضین
به نظرتون بایدچیکارکنم الان میگه یه قرونم نداره خانوماتقصیرخودمه من قناعت کردم اقاپولاشوخرج دیگری میکنه
اومدم بگم نمازشب بخون معجزه میکنه
یه خانوم از آشناها خونده بود شوهرش انقد باهاش خوب شده بود که نگو
محبت رو زیاد میکنه
از همچین ادمی بچه نیاری بهتره. کسی که به زنش ارزش قائل نیست واسه چی از جونت مایع بزاری واسش بچه بیاری ؟
تو گفتی جوان سازی رو بهش😮
بگو پس برو مادرت جمعت کنه غذا درست نکن تو خونه توام هیچ کار نکن پس
چه بد همون روز که باهاش رفتی مطب تو هم ویزیت میکردی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز