با اینکه روشنه شبت پر از امیده خورشید قلب تو هنوز نورشو میدهمیخوای خدا بیاد پیشت بشینه و بشنوه حرفاتو دوست داری به بارون بگی بباره و بشوره درداتو " آخ اگه خدا میزاشت بشینم جاش نمیزاشتم یکی بیاد یه ریز اشکاش"
تیکر یکسالگی پرنسس مامان💜دخترم روشنی نور دوچشمان منی ❤❤بهترین هدیه از جانب یزدان منی ❤❤نمیرود از سرم نگاه زیبای تو ❤❤ تو بهترین هدیه دنیای منی ❤❤ عشق مامان مامان عاشقته ❤❤من یک مادرم هیچ کس مرامجبور به مادری نکرد من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی,که گاه از خودگذشتگی نامیده میشودتا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشدمن نه بهشت میخواهم نه اسمان و نه زمین بهشت من زمین من و زندگیم نفس های ارام کودکی توست که در اغوشم رویای پروانه ارزوهایت رامیبینیمن مادرم ,همانی که خالقم ذره ای از عظمتش را به من بخشید تا تجربه کنم حس بزرگی و لامتناهی شدنش را من هیچ نمی خواهم هیچ هیچ روزی به من تعلق نداردهمه روزها ساعت هاو ثانیه های من تویی ومن دست کودکیت را میگیرم تا به فردای انسانیت برسانم که این رسالت من است بر تو وهیچ منتی از من بر تو وارد نیست که من با اختیار به عشق تو را به این دنیا خوانده ام…
خب همه بچه ها مریض میشن یه سری چیزها را باید سپرد به خدا ،اگه ناراحت نمیشی بگو برا چی طلاق میگیری؟
خیانت علنی که پشیمون نیست ازش اعتیادم پیدا کرده خرجی ام نمیده عملا هم خونه ایم فقط
با اینکه روشنه شبت پر از امیده خورشید قلب تو هنوز نورشو میدهمیخوای خدا بیاد پیشت بشینه و بشنوه حرفاتو دوست داری به بارون بگی بباره و بشوره درداتو " آخ اگه خدا میزاشت بشینم جاش نمیزاشتم یکی بیاد یه ریز اشکاش"
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
استارتر پارسال میخواستم طلاق بگیرم شوهرم یک هفته پسرمو برد داشتم میمردم یک هفته شب و روز اشک ریختم میگفت خرجی نمیدم منم گفتم ببرش لج کردم ولی داغون شدم میخواستم دق کنم یک هفته هیچی حتی آب از گلوم پایین نرفت فقط اشک میریختم خیلی سخته ببین میتونی پاره تنت و از خودت دور کنی
عزیزم حضانت نگیر .پسر به سن بلوغ برسه هیچکس نمیتونه کنترلش کنه . فردا خیلی خوبم از پسش بر بیای اگه ی بار ی اتفاق کوچیکم براش بیفته هزار حرف شوهرت بهت میرنه . ملاقات بگیر براش سنگ تموم بزار. ولی حضانت نگیر . چه بسا شوهرتم ببینه بچه بزرگ کردن چقدر سخته مجبور بشه برگرده و برات جبران کنه زندگی رو دوباره شروع کنی . زن از پس بزرگ کردن پسر بر نمیاد بدون همسرش . دیدم که میگم
دوستم بود دیگه مهریه شو بخشید پسرش آورد پیشش . میرفت سرکار بجه پیش مادر بزرگش بود .انقد یاغی شده بود با سنگ زده بود بچه همسایه رو کور کرده بود شکایت کردن . همه رو کتک میزنه . وقتی قراره مادر هم بالای سر بچه نباشه خب به پدرش بچه رو بده که حداقل ترس از پدر داره پسر .و خودش بره سر بزنه محبت کنه تلفنی تماس بگیره.
دوستم بود دیگه مهریه شو بخشید پسرش آورد پیشش . میرفت سرکار بجه پیش مادر بزرگش بود .انقد یاغی شده بو ...
عزیز درست عین حقیقت وگفتی منم از همینا ترسیدم با شوهرم سازش کردم دیدم نمیتونم هم سرکار برم هم بچه رو تربیت کنم به همه اینا فکر. کردم حالا پدرش هرچی هم باشه باز بالای سرش باشه بهتره
دختر باز تحت کنترل مادر میتونه باشه هم اینکه بیشتر یه ی زن کنارش نیاز داره . حالا من خودم بخاطر بچه موندم زندگی میکنم . ولی هر کس که بچه شو نیاورده و طلاق گرفته بهتر و راحت تر داره زندگی میکنه در کل زن نمیتونه ی زندگی خوب بساز برای بچه .اگه هر کی منطقی فکر کنه احساسی فکر نکنه بهتره حداقل چند سال اول بچه رو پیش خودش نگه نداره تا بتونه ی شرایط حداقلی رو فراهم کنی . مهریه ببخشی و بچه رو بیاری واز صفر شروع کنی کار حضرت فیل نه ی زن شکست خورده
عزیز درست عین حقیقت وگفتی منم از همینا ترسیدم با شوهرم سازش کردم دیدم نمیتونم هم سرکار برم هم بچه رو ...
بله .من خودم میخواستم جدا بشم . گفتم کجا ببرم بچه رو . چه جوری خونه بگیرم سرکار برم کی بچه مو نگه داره . منم با چند جلسه مشاوره تصمیم گرفتیم سازش کنیم . فعلا که همه چی خوبه . مگر اینکه مادر بتونه بیخیال نگه داری بچه باشه باز امکان سرکار رفتن و ازدواج داره ولی با بچه شرایط خیلی سخت میشه
کی میگه پسر رو نگیر اون یه بچه 5 سالست. اگه توان مالیشو داری بگیرش اگه از همسرت و خانو ...
نه اونجا بمونه نابود میشه
مادرم میگه میرسم ازشون یه بار اتفاقی بیفته بیان یقمونو بگیرن وگرنه که باباش میخا زن بگیره با دوس دخترش قراره ازدواج کنه قید بچه نیست بچه منم میخواد بده مادرش و خواهرش لزرگ کنن
با اینکه روشنه شبت پر از امیده خورشید قلب تو هنوز نورشو میدهمیخوای خدا بیاد پیشت بشینه و بشنوه حرفاتو دوست داری به بارون بگی بباره و بشوره درداتو " آخ اگه خدا میزاشت بشینم جاش نمیزاشتم یکی بیاد یه ریز اشکاش"