من و داماد صحبت کرده بودیم ۷۵ تا سکه و تمام حقا بعلاوه نصف هزینه عقد و سفر که جای عروسیه به خانواده ها اعلام کردیم و اوکی دادن
من سکه دوست نداشتم
بخاطر اینکه مامانم ناراحت نشه گفتم سکه هم داشته باشیم
بحث مهریه شد، یهو دراومد گفت ۱۱۰ تا با همه حقا بدون اینکه قبلش با من هماهنگ کنه یا چیزی
من و داماد جفتمون موندیم تو آمپاس
مادر داماد تو رو دروایسی گف اوکی ولی خودش خیلی خیلی ناراحت شد. اصلا وحشتناک
الان رفتن گفتم چرا اینجور کردی. من و تو صحبت کرده بودیم و اوکی بود همه چی
چرا از خودت یهو گفتی. من میخوام ۷۵ تا باشه
گف اگه ۷۵ تا باشه من نه پامو تو عقدت میذارم نه یک ریال بهت جاهاز میدم
قشنگ ترین شب زندگیم، شب رسیدن به عشق زندگیمو خراب کرد
همیشه اینکارو میکنه
واقعا دیگه نمیتونم