تکراری بود
چون قرار بود آخر ماه رمضون یکی از حرفای اون آقا رو ثابت کنن
اون تیکه ش که گفت یه زن پا برهنه رو دیدم که میدویید دور امام زاده بعد یه تیکه ابر از آسمون میومد زیر پاش تا خار نره تو پاش خیلی برام قشنگ بود
بعدا معلوم میشه اون زنی که دیده مادرش بوده
که وقتی میفهمه پسرش تیر خورده میره ددر امام زاده میدوه طواف میکنه پابرهنه