از فرق گذاشتن بین نوه ها خسته شدم...هرچقدم من نرم شوهرم هرروز دخترمو میبره ...دخترمم دوسداره بره اونجا با پسرعموهاش بازی کنه...
همش مادرشوهرم بهش میتوپه و سراسباب بازی دعوا میشه به زور ازدست دخترم میگیره و میده به اونیکی..
دختر دادو بیداد راه میندازه ..اعصابم به هم میریزه..
همش از گربه هاش و اخلاقش و موهای فرفریش ایراد میگیره..
اما به بچه های دیگه اونجوری نیست و خوبه باهاشون..
دختر منم اونو محل نمیذاره اما من چیکار کنم کلا اخلاق دخترم اینه من که یادش ندادم و دختر دشمنی باهاش نداره که...
با خاله هاش همینه کلا بوس و بغلو دوسنداره...
با خودم درسته مثل اونیکی عروسا نیست اما برام مهم نبوده واقعیت اینه که نمیتونم تحمل کنم دخترمو کوچیک و حقیر کنه..جالب اینه که جاریام میگن من عروس خیلی خوبیم برای مادرشوهرم...اخه چقد ندید بگیرم این حقارتو.
احساس میکنم کلا اینکارا تو روان دخترمم تاثیر میذاره...