دنبال کی؟
نه من تنها بودم
۵ سالم بود
پدر و مادرم رفته بودن خونه پدر و بزرگ مادر بزرگ .اونا از سوریه اومده بودن
من خواب بودم من و بیدار نکردن بعد از ظهر بود
بلند شدم در خونه رو باز کردم خونمون دو طبقه اس
بعد دیدم تو پله هاس روبرو من ترسیدم در و بستم رفتم زیر پتو از ترس میلرزید صدای درو شنیدم
باز شد
من مطمئنم در و محکم بستم بعدش دیگه رفت
بقیش یادم نمیاد
مامانم میگه با گریه اومدی از خونه بیرون
این همسایه ها از خیابون ردت کردن