من همیشه غمگینم...
وقتی ازم میپرسه چطوری؟
برلی اینکه غصه نخوره میگم عالیم اما فقط خدا میدونه که همون لحظه چطور درد چنگ انداخته به قلبم...
هیچوقت به نبودنش عادت نکردم و درد و عذابش نه تنها کم نشده که هر ثانیه بیشتر خفم میکنه...
اما چه میشه کرد؟
باید صبور بود به امید دیدنش...
من معمولا خودمو سرگرم میکنم تا مبادا حالم خیلی بد شه و ناخوداگاه بخوام با انتقال غمم به یار عزیزم،اون رو هم دل آزرده کنم اما بعضی اوقات اونقدر دلتنگی ویرانم میکنه که دیگه هی شعر و عاشقانه میخونم و اشک میریزم برای نداشتنش...