دیگه واقعا خسته شدم شوهرم منو مث یک برده زندانی کرده من تو عقدم و منو مجبور کرده اینجا بمونم و نمیزاره برم خونه مادرم که تو شهرستانه و مادرشوهرم همش میره تو اعصابم و اذیتم میکنه خودتون میدونین که زندگی با مادرشوهر چقد سخته کلی باشوهرم دعوا کردم ولی اون نه منو میبره نه با مادرش برخورد میکنه چون مامان دوسته رسما اینجا زندانی شدم نه میزاره برم بیرون که باشگاهی برم که حداقل یکم تو چشم نیوفته این مادرشوهر همشم تو زندگیم دخالت میکنه و منو شوهرمو به جون هم میندازه و حس میکنم خوشحال میشه دیگه این چند روز اونقد گریه کردمو از شوهرم خواهش کردم منو ببره خونه مامانم که خسته شدم ولی گوشش بدهکار نیست میگه من نمیتونم ازت جدا شم خسته شدم چیکار کنم
نمیدونم وجود داری یا دارم توهم بارداری میزنم امیدوارم باشی منو از تنهایی در بیار من از ته دلم دوس دارم تو وجودم باشی قول میدم تا اخر عمر از مراقبت کنم دوست دارم از طرف مامانی
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خب عزیزم اشتباهت اینجاست که تو عقدی و هنوز نرفتین زیر یه سقف خونه شون موندی.زنگ بزن خونوادت بیان ببرنت.تا عروسی هم نکردین.من تو شهر شوهرم دانشجو بودم خونمون چن ساعت با دانشگاهم فاصله داشت یه شبم خونشون نموندم تو عقدم بود.تا زیر یه سقف نرفتی اشتباهه با شوهرت زندگی کنی فقط صرفا چون عقدی قبل عروسی نباید باهاش زندگی کنی.
سلام من یک سایتی رو می شناسم به اسم پرسان که مشاورای خیلی باتجربه ای داره (همون مشاورای سایت تبیان هستن که حالا در قالب سایت پرسان فعالیت می کنند) و قطعاً تو این مورد هم میتونه کمکتون کنه تو پرسان هم میتونی از تجربیات دیگران استفاده کنی و هم میتونی خودت اگه تجربه ی به درد بخوری داری با بقیه به اشتراک بگذاری
نمیدونم وجود داری یا دارم توهم بارداری میزنم امیدوارم باشی منو از تنهایی در بیار من از ته دلم دوس دارم تو وجودم باشی قول میدم تا اخر عمر از مراقبت کنم دوست دارم از طرف مامانی
خب عزیزم اشتباهت اینجاست که تو عقدی و هنوز نرفتین زیر یه سقف خونه شون موندی.زنگ بزن خونوادت بیان ببر ...
الان دیگه خیلی برایه این حرفا دیره من ۴سال تحملشون کردم چند ماه دیگه عروسیمو میگیره اونجا بدبخت تر میشم چون شوهرم میگه مادرم باید تو ساختمون من باشه چون همون جور که گفتم مامان دوسته
نمیدونم وجود داری یا دارم توهم بارداری میزنم امیدوارم باشی منو از تنهایی در بیار من از ته دلم دوس دارم تو وجودم باشی قول میدم تا اخر عمر از مراقبت کنم دوست دارم از طرف مامانی
خب یه حرکتی کن یه تغییری تا کی میخوای این وضع ادامه بدی؟ این زندگی مشترک نیست خواهشاً فقط تا وقتی انقد وابسته ای بچه دار نشو چون بزرگ ترین ظلم در حق اون بچه میکنی
چطور میشه که بخاد زندانیت کنه یعنی میترسه از دستش بری
اره میترسه برم شهر خودمون و دیگه برنگردم چون چند باری که رفتم بزور تونسته منو بیاره
نمیدونم وجود داری یا دارم توهم بارداری میزنم امیدوارم باشی منو از تنهایی در بیار من از ته دلم دوس دارم تو وجودم باشی قول میدم تا اخر عمر از مراقبت کنم دوست دارم از طرف مامانی