بچها داستان مربوط ب پارساله
زنعموم و دختر عموم خیلی بهم بد کردن هیچوقتتت نمیبخشمشون هییچوقتتت
😲خب
خب
داستان از اونجایی شرو شد ک یکی از پسرای فامیل بهم ابراز علاقه کرد ولی من قبول نکردم چون سنم کم بود بعدم احساسی نسبت بهش نداشتم!!ولی اون بیخیال نمیشد مداام سر راهم سبزمیشد همش جلومو میگرفت پیام میداد زنگ میزد
خو
ولی من ن جواب پیاماشو میدادم ن زنگشو، سرم تو کارخودم بود ب هیییچکسم ب حز دوست صمیمیم در مورد این موضوع هیچی نگفته بودم!! تا اینکه این پسره آیدیه دخترعمومو تو اینستا پیدامیکنه و بهش پیام میده
اینم بگم ک دخترعموم حدودا ۶سااال ازمن کوچیکتره و الان کلاس هشتمه ولیییی خیلییییی سرخوده خیلیااااا، از اوناس ک شدید ارایش میکنه و هیکلشم درشته و هرروز با یکیه
براخودم دارم میگم؟😐🤐
خوووووووب
بگووووو
هستیم تو تند تند بگو
اون پسره بهش پیام میده و دخترعمومم ب مامانش میگه(زنعموم ب شدددت دوروعه تو روی ادم انقدررر باادم خوبه و قربون صدقه میره ولی پشت سرش.....) منم تا قبل اینکه این ماجرا پیش بیاد نمیدونستم چقدررر این ادم....
خب
خلاصه این دوتا باهم دست ب یکی میکنن و تو اینستا ی ایدی فیک ب نام من درست میکنن و از قول من ب پسره پیام میدن پیامای بدد و...هررچی فکرشا بکنین
وااااا، یعنی دختره با زن عمو؟؟؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
