خیر سرش ترک کرده
یه ادم بیعار و الاف و بدرد نخوریه
13 بدر رو گند زد بهش با زهر ماری خوردن
حالا از اون روز ول نمیکنه شوهرمو هی زنگ میزنه بهش بیا بریم این ور اون ور
میبرتش پای زهر ماری خوردن
خسته شدم دلم میخواد ببندمش به فوش اشغالو
ارامشمو گرفته
شوهرم میگه من نمیخورم ولی باورم نمیشه
به کسی هم نمیتونم چیزی بگم
دارم دق میکنم
امروز میخواستم برم ولش کنم با داییش بمونه