خانوما امروز تولدم بود خونه مامانم بودم بدون همسری آخه یه شهر دیگه ایم. خواهرام لطف کردن برام تولد گرفتن یعنی سورپرایز کردنم. ولی ماحرا اینه که وقتی رفتن کیکو بیارن که من خبر نداشتم بچه رو بردم دستشویی اونم طول کشید اونا کیکو آوردن دیدن من نیستم.همه خندیدن.منم از دستشویی خندیدم.احساس کردم خواهرم ناراحت شد که ضایع شده من نیستم اونجا.بعد اومدیم تولد گررفایم ولی خواهرم همش احساس میکردم یکم ناراحته.