چیکار کنم که....

دقیقا همینم...

قبلا اینطور نبودم، دلم واسه خود قبلیم تنگ شده.

بهتره رو برنامه ریزی مجدد ضمیر ناخودآگاه کار کنی! ناخودآگاهت باید اصلاح شه، چون همین جملاتو رو باور کرده و نمیذاره به جلو حرکت کنی...نیاز به یکسری تلقینات ذهنی داری. روش های ورود به خلسه و خودهیپنوتیزم با امواج باینورال آلفا رو یاد بگیر.

مثل منی عزیز جان

خیلی اوقات اطرافیانی که خیلیم عزیزن برامون نمیفهمن حال و احوالمونو..

توکل به خدا کن و آستیناتو بالا بزن و از همین امشب شروع کن

درسا رو پیش ببر و یه لحظه هم مکث نکن.. باعث سقوط میشه.. و به خودت یه قول بده.. که تحت هر شرایطی به برنامه هات و قول هات عمل کنی

در کنارش برای وسواس فکری هم توصیه میکنم پادکستای استاد شجاعی رو حتما حتما گوش کنی.. بی نظیرن

ایشالا حالت خوب میشه نگران نباش  

من خودم یه وقتایی انرژیمو از دست میدم به این فکر میکنم که مثلا الان چهل سالمه چی تا حالا بدست اوردم یا اینکه چند سال برام مونده. ایجوری دوباره انرژی میگیرم و مصمم میشم

عزیزمی❤

مطمئن باش میرسی گلم

منم...

بعد نگاه میکنم، همه فعالن، هر کی داره یه کاری واسه خودش میکنه، یکی درس میخونه با شوق و هدف، یکی خیاطی میکنه با هزاران آرزو که در آینده تولیدی بزنه، یکی داره تلاش میکنه ارشدشو تهران قبول بشه، که هم آیندشو بسازه،هم اونجا به صورت خصوصی زبان تدریس کنه و بعدا آموزشگاه هم بزنه در آینده هم فکرای بیشتری داره، یکی دیگه وکیله و داره میخونه که ارشد هم قبول بشه و بعدشم دکترا و استاد دانشگاه هم بشه. 

من هیچ!

من نگاه!

از نظر هوشی هم هیچی ازشون کم ندارم!

اما بی انگیزه شدم، نمیدونم چرا! نشاط ندارم، دلم خوش نیس، نمیدونم، سر در گمم!

از این حالت ممکنه در بیام؟؟

آره عزیزم

فقط باید از ته قلبت بخوای

من الان ده سال بعد تو ام بالاخره همت کردم درس خوندم دانشگاه قبول شدم بعدش هم ازدواج کردم و الان با دو تا بچه تو خونه ام ولی حسرت دانشگاه رفتن به دلم نمونده...

حتی اگر خوب ازدواج کنی و بچه های خوب داشته باشی ممکنه یه روز حسرت بخوری کاش یه مدرک دانشگاهی داشتم...

بعد کنکور هم اصلا سخت نگیر؛

تو شهرتون هر چی قبول شدی برو؛

باور کن خیلی وقتا برای استخدام و ازدواج خیلی مهم نیست دانشجوی چی هستی فقط مهم اینه دانشجویی  

پس عمرت رو پشت کنکور تلف نکن