من همیشه توی کل زندگیم از اینکه پدر و مادرم جدا میخوابیدن متنفر بودم همش حس میکردم همدیگه رو دوست ندارن با اینکه عاشق همدیگن
حالا با تمام مخالفت و ناراحتی که داشتم همسرم جای خوابشو داره جدا میکنه ☹
میگه تو اتاق احساس خفگی دارم دوست دارم تو حال بخوابم و اینکه یه وقتایی اون گرما میخواد من سرما و یا بلعکس هیچوقت هم نظر نیستیم
منم بدم میاد تو حال رختخواب بندازم و اینکه دوست دارم تو تخت بخوابیم ولی درکم نمیکنه منم نمیتونم درکش کنم اتاقمون هم همچین کوچیک نیست ۱۲ متره
جدا از اون من رو زمین میخوابم به خاطر سرمای زمین هر چی هم بندازم زیرم بازم زود زود سرما میخورم
دوست دارم پیشش بخوابم ولی دوستم ندارم برم تو حال واقعا نمیدونم چیکار کنم دست خودم نیست پیشم نباشه خوابم نمیبره ☹