من یک ساعته اومدم خوابگاه و دلم نمیخواد اینجا زندگی کنم ، از این جو خوشم نیومد ، تصورم چیز دیگه ای بود...
فکر میکنم همه چیز برام خیلی سخت باشه ، میدونم عادت میکنم اما اینکه با چهار نفر دیگه تو یه اتاقم و با هزاران نفر دیگه تو یه محیط خیلی سختمه، دلم واسه اتاقم تنگ شده 🥲🥲
یکم از محیطش برا ما دبیرستانیها بگو:(
از شنبه بیشتر اوقات دانشگاهی وقتی میای بیهوش میشی یادت میره کجا زندگی میکنی😂
عادت میکنی میدونم خیلی مضخرفه
اواش سخته ولی بعدها میشه بهترین خاطراتت
سخت نگیر و خودتا وفق بده باهاش
پاشو برو بیرون
بهترین دوران زندگیت میشه
عادت میکنی
اتفاقا بچه های خوابگاهی بیشتر از بومی ها کیف میکنن همش بیرونن دور همن وقتای بیکاری باهم غذا درست میکنن بازی میکنن خیلی قشنگه کلن
منم اصلا دوست نداشتم خوابگاهوو..
عزیزم اگه با دوری و دلتنگی از خانواده مشکلی نداری عادت میکنی
تصورت چی بود؟ فکر میکردی یه اتاق وی آی پی تو هتل ۵ ستاره میدن؟
یکساعته رسیدی چه انتظاری داری؟بزا جا بیفتی دوتا دوست پیدا کنی.میشه بهترین روزای زندگیت
