تباه ترین خاطراتتون
و
تباه ترین لحظات عاشقانتون با دیگرانو بگید
همه از غم و قصه گذاشتن حداقل یکمم بخندیم😐😂
من چرا چیزی یادم نمیاد
یادم نیس
من که یادم اومد قلبم از تپش افتاد
خب خدا رو شکر کسی یادش نیست😐
خودم میگم...
روز ازمایش ازدواجم موقع خونگیری اینقدر جیغ زدم که پرستاره گفت به همسرم خدا به دادت برسه چقدر لوسه.
قیافه ها.
من😩😭😭
همسرم😅😅😅
پرستار😳😒😒
بقیه زوج های دم بخت😐😐😐
نهههههه داغ دلمو تازه نکن😖😅😭
مال من خیییلی بده
اسی بزار ماله دوستمو تعریف کنم
یه دوست داشتم خیلی عاشق بود بعد این اذدواج کرد میگفت که اقا نمیدونم رفتم از ماشینمون کابل بیارم چی بیارم دیدم طرفمم اونجا وایساده داره با پسرعمش حرف میزنه میگه برگشتم انقدر هول شدم اخه بعد ۵ سالی میدیدمش میگه برگشتم به صورتم ی سیلی زدم حالت واااییی🤣🤣😑😑 میگه طرف کپ کرده بود😐😐
میگه یخورده به حرفاشون گوش دادم بعد دوباره رفتم خونه پسرم گریه کرد پشتم با پسرم رفتیم کابل رو بیاریم 😂😂
یه دوس پسر داشتم خیلی خفن بود لعنتی
خوشگل خوشتیپ باکلاس😐تو بغلش دوبار بالا اوردم😐
با یکی از همکلاسیام رفته بودیم کافی شاپ خیلی گرون قیمت بالای شهر، مِنو داد دستم منم بلد نبودم اسم بستنی و آبمیوه هارو بخونم، مجبور شدم وسط گرمای تابستون توی اوووووج گرما و آفتاب قهوه سفارش بدم تازه توی حیاط هم نشسته بودیم 🙄
خوبه گوزوها نیومدن کامنت بزارن😂😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
