پولی هم نیستا ولی اومدم خونه مادرم شهرستان کوبیده مرغ خریدن 240ت شد ما رفتیم تو انباری مامانم ک جدا از خونه هستو تروتمیزه تختو سرویس داره خلاصه اومدم بخ. رم دیدم شوهرم نمیاد بخوره و اخمو تخم ک چرا ب اقا نرسیدم دوروزه گذشته و همش بیرون بودیو نیومدی سر من و...
بعد دیدم بعضی وقتا نون و پنیر میخوردمو شاد بودم امشبم ک کوبیده بود حالا درسته مرغ بود ولی بالاخره پنیر ک نبود ولی چقدررر خوش بودیمو میخندیدیم شوهرم گفت کاش زودتر بمیرم راحت شم
اینقدررر ناراحتم چکنم بچم مریضه غذا نمیخورد بند اون بودم همش خوب پیش میاد دیگ خستم
بخدا چقدر زندگیهای زناشویی سخت شده همش تنش هست خستمممم
بازم الحمدا..