سلام به روی ماهت دوستم
من یک خواهر شوهر دارم که چون بچه اول هست و تک دختر ، خیلی روو خانواده ش نفوذ داره
دیشب عروس سوم خونواده رو پاگشا کردیم
عروس دوم ماه هاست که رابطه ای با خانواده همسر نداره
ما هم دعوتش کردیم و اونام هم خیلی خوشحال شدن
و گفتن که میان. حتی قبل رستوران قرار شد برن آشتی
بعد دسته جمعی بیان
ولی اتفاقاتی پیش اومد که همسرم بهشون گفت صلاح نیست باشید
دیشب یک میز توو یکی از بهترین رستوران ها رزرو کردیم و به ساعتی هم زودتر رفتیم که همه چیز به دل مون باشه
خونواده همسرم همه اومدن
پدرشوهرم گوشی به دست رسید به میز و تا نشست گفت پسرش با عروسش دوست داشتن بیان من گفتم نه
خواهر شوهرم یه دفعه همه چیز رو به هم ریخت و سالن رو ترک کرد
خونواده هم به دنبالش رفتن ، منم در سکوت با
بدنی یخ کرده فقط نظاره گر این رفتارها بودم
بعد هم که همسرم رفت دنبالش به همسرم گفته
بگو خانومت بیاد خواهش کنه تا برگردم
همسرم هم میگه نه میگم و نه اون وظیفه داره که بیاد
خواهرشون هم میگه پس من میرم
همسرم هم میگه به سلامت
و به همین راحتی پاگشا یک تازه عروس رفت روو هوا
البته ما تصمیم داریم تا قبل ماه مبارک فقط عروس و داماد رو ببریم همون رستوران و بعدش هم کادو شون رو بدیم
تا عروس بیگناه به دلش نمونه