2777
2789

سلام ، من که چن هفته پیش رفته بودم دکتر واسه کمخونیم دکتر حس میکنم ازم خوشش اومده ، داشت از کنارم رد میشد که من سرم تو گوشی بود ، سرشو کرده بود تو گوشیم و تا دید که دیدمش سرشو انداخت پایین خندید ، بعد که نسخه رو داشت بهم میداد دوستم بهم پیام داد منم با ویس جوابشو دادم ، دکتره اومد سرشو کرد تو گوشیم 😐 ، بعد رفت چای بگیره حواسش کاملا رو من بود و بهم زل زده بود و لبخند میزد و میخندید ، بعد ۲ ماه رفتم بیمارستان (یعنی چن روز پیش)دیدم شیفتشه و تا منو دید چشماش برق میزد و شروع کرد به لبخند زدن ، من فقط تپش قلب شدید گرفته بودم اما کاری نکردم ، 

بعد داشت از کنارم رد میشد نگاه میکرد و لبخند میزد ، بعد دوباره اومد از کنارم رد شد و لبخند زد و خودکارشو بالا پایین میکرد ، بعد رفت پیش درش واستاد و من رفتم قبض بگیرم دیدم واستاده نگام میکنه و لبخند میزنه ، بعد رفتم اتاقش دیدم کلی تحویلم گرفت گفت بفرما عزیزم ، بعد مشکلم گفتم گفت چیزی نیست و درست میشه و یه کپسول بهم داد و گفت بازم مشکل داری بیا پیش خودم راجبه دستت ، گفتم دیگه نمیام ، گفت چرا عزیزم کسی بهت حرفی زده؟ 

گفتم دو بار اومدم پیش شما پرستارای بخش تریاژ بهم اشاره میزنن ، گفت من هستم عزیزم نگران هیچی نباش حساب شونو میرسم نمیذارم کسی بهت حرفی بزنه

بعد گفت ایدا دیگه واقعا نمیای پیشم

گفتم نه  و از اتاقش رفتم

نظرتون چیه؟

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

حال خوب

aria29 | 4 دقیقه پیش

صندل

۷۴۶۵۶۴۴ | 32 ثانیه پیش
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 16 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز