خیلی تلاش کرد درستش کنه
الان چند وقتیه شوهرشو کلا محدود میکنه
دیگه کم آورد
واقعا بهش حق میدم
باورت نمیشه به زنداداش هاش هم چشم داشت و بد نگاه میکرد
خدا از خواهرشوهرم نگذره
که آتیش بیار معرکه است
به جای اینکه آبی باشه روی آتیش
همه جا میشینه از دختر بازی و زن بازی های داداشش تعریف میکنه
این چند وقت دیگه دست از پا خطا نکرده بود خدایی
جاریم مامانش مریض شده بود رفته بود یک شب خونه باباش
که مراقبت کنه
بدبخت برادر شوهرم اومده بود خونه ی ما
کلی خواهرشوهر همه جا پر کرده بود
که نبود پسرش و دست پسر کرده داداشم زن آورده