بعد خواهرشوهرم یه خونه دارا بالای سرش اصرار اصرار که این برادر شوهرم بیاد بالا
تا مواظبش باشه
جاریم هم داغ کرده هر چی از دهنش در اومده
بار خواهر شوهرم کرده
خواهر شوهرم هم
گفته پاشو گمشو با وسایلت برو خونه بابات
فک نکنی بهت مهریه میدیم
یه قرون هم بهت نمیدیم
دیشب که فهمیدم
حالا ما نمیدونستیم خواهرشوهرم خونه بردار شوهر دیگم میگفت
که چی شده اون بردار شوهرم و پسرش هم بودن
شوهرم میگم خواهرت یه ذره شعور و عقل نداره که جلوی بچش به مادرش فوش نده
طفلکی اینقدر خجالت کشید جلوی جمع
جاریم به شدت یه آدم با معرفت مهربونیه
دخترش پشت مامانشه
چند روز پیش ناراحت شد هر چی از دهنش در اومد بار باباش کرد
که یک آدم بیلیاقت هرزس برادرشوهر از خجالت قرمز شد