نه آخه فقط این مسئله نیست عصبانیت فحش دادنش و تهدید و اینا هست
بعد من کوتاه میام اون تمومش نمیکنه کلا تو هر مسئله ایی
و اینکه ما الان تصمیم گرفته بودیم بخدا اگه مادرشوهرم حرفی نمیزد و شوهرم منصرف میشد اینقدر ناراحت نبودم الان اطمینانی به حرفاش دیگه ندارم دم عیدی شور و شوق به من داده من کارامو کردم وسیله جمع کردم چمدونم نصفه اس میگه نریم بدون دلیل موجه میگم چرا دادو بیداد میکنه منت یکی دوماه پیش که رفتیم و میزاره کلی حرف بارم کرده
بازم من کوتاه اومدم گفتم عیب نداره نمیریم بازم عصبیه چرا حالا گیر دادم به خرید مایحتاج و میوه و اینا کلا عصبیه دعوا داره
از الان من چجوری به حرفاش اعتماد کنم یه ماهه داریم میگیم بریم یه هفته اس خودشو به اب و آتیش زده که میدیم بهد یهو بگه نمیریم همینجوری الکی
من ادم نیستم ارزش ندارم
البته که دعواهای قبلمونم هست کلا این دعواهاش منو بفکر طلاق می اندازه و اینکه مامانش دائم دخالت میکنع