2777
2789
عنوان

زنداییم ازخونه بیرونم کرد🥺

| مشاهده متن کامل بحث + 4711 بازدید | 80 پست

نه بابا جاری ابجی منم اینجوره 

دو ساعت میگه میخنده یه دفعه میره توی قیافه اخم و تخم میکنه از اشپزخونه دبگه بیرون نمباد تا بریم 

فقط دو ساعت اول ادمه


به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

نه بابا جاری ابجی منم اینجوره  دو ساعت میگه میخنده یه دفعه میره توی قیافه اخم و تخم میکنه از ا ...

منم یه دختر دایی دارم همینجوریه رگی هس انگار😂

تو حتی از خودت زیباتری...

من یخ کردم همون جابااین حرف دلییم گفت زن این چ حرفیه بیاغذابخوریم مهمون داریم دیدم گفت مهمون کوتوب خونه خراب کنامیگی مهمون من بغض کردم اماگریه نکردم دیدم بلندشدگفت دوس ندارم ی خونه خراب کن توخونم باشه وبخوابه منم بلندشدم وساکموکیفموورداشتم اومدم بیرون هرچی داییم پسرش اومدن دنبالم برنگشتم😭گفتم بمیرمم نمیام زنگ زدم ب دوستم گفتم خونه ای گفت آره گفتم میشه بیام اونجاگفت بیاخوش اومدی ورفتم اونجاتاصب گریه کردم بخداهمش خودمولعنت میکنم ک چرارفتم هرچیم فکرمیکنم ب هیچ نتیجه ای نمیرسم ببینم چیکارکردم ک اینجوری شددارم سکته میکنم ازدیشبه توفکرم صبم برگشتم خونمون باآژانس وکل پولمودادم آژانس کاش همون دیروزباآژانس میومدم خیرسرم مثلاخواستم قناعت کنم

ننه بزرگ منم اینجوری 

رب ساعت باهات خوبه بعدش دیگه عن میشه

دختر پشمالویی هسم ک همه چیو ب پشمم میگیرم😎✌  خواهرم فاصلتو با من حفظ کن و درخواست دوستی نده حال و حوصله دوس موس ندارم مچکرم❤
تو رو خدا سر خونه کسی خراب نشید کمتر بمونید نهایت یه شب چخبرتونه واقعا؟

خاندان شوهر من کمتر از یه ماه نمیان خونمون 

جاده چالوسیم میان یادشون میره برن 🥲

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

خودشون بهش زنگ زدن که برع

میگن تعارف بگیر نگیر داره راست میگن

قسنگ میتونم حس کنم یه تعارف کوچیک کرده اسی جدی گرفته 

وای اصلا نمیخوام بهش فکر کنم ولی زنداییشو درک میکنم از بس خونهدما چتر میشن😑

تو عراقی و منم ایرانم سرنوشت چنین رقم خورده   حسین (ع)..............// من ایرانم و تو عراقی چه فراغی چه فراغی💔
من یخ کردم همون جابااین حرف دلییم گفت زن این چ حرفیه بیاغذابخوریم مهمون داریم دیدم گفت مهمون کوتوب خ ...

شاید پسرش. به مامانش گفته حالاکه دختر عمه اینجاست ازش خاستگاری کن 

تو حتی از خودت زیباتری...
شاید پسرش. به مامانش گفته حالاکه دختر عمه اینجاست ازش خاستگاری کن 

بنطر منم  فهمیده که پسرش از ایشون خوشش میاد و خواسته گربه رو دم حجله بکشه و قضیه رو تمام کنه،خواسته به اسی بفهمونه که از ازدواج با پسر دایی خبری نیست

میگن تعارف بگیر نگیر داره راست میگن قسنگ میتونم حس کنم یه تعارف کوچیک کرده اسی جدی گرفته  وای ...

میگ علاوه بر اینکه پسرداییم زنگ زده داییمم زنگ زده بعدم یروز و یشب ک زیادی نیست اونم جایی مثل خونه دایی

دختر تک و تنها وقتی جایی نیس بره تو شهر بزرگ کجا برع اخه

تو حتی از خودت زیباتری...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز