دلم گرفته از دست این شوهرم همش مرد سالاری همش میگه هرچی من بگم همش میگه هرکاری من گفتم میگی چشم عین زندانی ها شدم هیچ کار نمیزاره انجام بدم نه یه تفریحی نه میزاره برم باشگاه نه میزاره اینستا نصب کنم ولی خودش دیشب از صبح من تنها بودم تا شب رفت عروسی رفیقش نگفت زن من گناه داره عرق خورده بود اومده بود عین خیالش نبود من بودم گرفت خوابید