من نمیخوام مشکلاتمو حل کنی نمیخوام ناراحتی هامو باهات شریک شم خودم از پسشون برمیام ولی تو فقط اون آغوش گرمی باش که وقتی از جنگیدن خسته میشم، بهش پناه ببرم همین
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
مثل خون در رگ های من محترم باشیم گریه کردیم دوتا شعلهی خاموش شده، گریه کردیم دو آهنگ فراموش شده، پر کشیدیم بدون پر زخمی باهم، عشق بازیِ دوتا کفتر زخمی باهم، زندگی حسرت یک شادی معمولی بود، زندگی چرخش تنهایی و بیپولی بود، شعر من مزهی خاکستر و الکل میداد، شعر من را وسط زندگیات هول میداد، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم، نگران بودی اندوه تو خاکم بکند، نگران بودی سیگار هلاکم بکند، نگران بودی این فرصت کم را بکشم، نگران بودی یک روز خودم را بکشم، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم، آه بدرود گل یخ زدهی بیکس من، آه بدرود زن کوچک دلواپس من، بغلم کن غم در زخم شناور شدهام، بغلم کن گل بی طاقت پر پر شدهام، بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود، بغلم کن که خدا دورتر از این نشود، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم...
مثل خون در رگ های من محترم باشیم گریه کردیم دوتا شعلهی خاموش شده، گریه کردیم دو آهنگ فراموش شده، پر کشیدیم بدون پر زخمی باهم، عشق بازیِ دوتا کفتر زخمی باهم، زندگی حسرت یک شادی معمولی بود، زندگی چرخش تنهایی و بیپولی بود، شعر من مزهی خاکستر و الکل میداد، شعر من را وسط زندگیات هول میداد، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم، نگران بودی اندوه تو خاکم بکند، نگران بودی سیگار هلاکم بکند، نگران بودی این فرصت کم را بکشم، نگران بودی یک روز خودم را بکشم، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم، آه بدرود گل یخ زدهی بیکس من، آه بدرود زن کوچک دلواپس من، بغلم کن غم در زخم شناور شدهام، بغلم کن گل بی طاقت پر پر شدهام، بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود، بغلم کن که خدا دورتر از این نشود، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم...
اخه چطور ب خودشون این اجازرو میدن روحیه اون دخترا هم خراب میشه خب
اون اقا تکلیفش مشخصه،دختره و خانوادش چرا باید قبول کنن
📌وقتی به داشتن اعتماد بنفس عادت نداشته باشی اعتماد بنفس بنظرت نوعی مغرور بودنه📌وقتی همیشه منفعل بودی قاطع بودن مثل خشونت به نظرت میاد📌وقتی عادت نکردی نیازهات فراهم بشه اولویت دادن به خودت برات مثل خودخواهیه📌اینو گفتم که بدونی دایره ی امن تو همیشه معیار خوبی برای رفتارت نیست