حس میکنم بعد از این همه سال عمری که ازم گذشته اونی که باید رو پیدا کردم.یه خانم خوب و مهربون و بی اندازه با شخصیت و البته هنرمند
حس میکنم دل نزدیکی به هم داریم و نقاط مشترک زیادی بینمون هست.
خیلی مشتاقم که باهاش ارتباطم رو بیشتر کنم تا شناخت کافی نسبت به هم داشته باشیم
و بتونیم روی اینده مون حساب کنیم و هر دو از تنهایی و تجرد خارج بشیم
اما راستش جسارتش رو ندارم.واضحتر بگم بسیار توی این امر خجالتی و ماخوذ به حیا بار اومدم
از طرفی ترس و فوبیای جواب منفی دارم
به نظرتون چکار کنم؟
خواهرانه بیاین و برادرتون رو کمک کنین