بعد از چهاده سال خدا به من یه خواهر گوگولی داد . ینی انقدر که این آبجیم شیرینه که تو خیابون همه بهش عزیزی میکنن . خلاصه که دردونمونه .
حالا از شانس عنیه ما همزمان با به دنیا اومدنش ، خالمم بچه دار شد 😒 
یه بچه مث گراز تقریبا ۹ ماه از خواهرم بزرگ تر بود.
این عنینه هر جا خواهرمو میدید یه بلایی سرش میورد . ینی من دندونام رو خرخرش متمرکز شده بود . تازه منم میزد عوضی 😬😬
یه بار خونه یکی دیگه از خاله هام مهمون بودیم که اون موقع خواهرم سه سالش بود . بابام روبه روی اتاق خوابشون نشسته بود و دیده بود که این میمون ( پسر خالم ) پتو رو انداخته رو سر خواهرم و میخواست خفش کنه . من اون لحظه رسیدم و با یک کتک حسابی و یه بیشگول که چیگرمو حال آورد ،از روی خواهرم بلندش کردم . اونوقت به خالمم که گفتم ، گفت بچه هستن خب نمیشه کاریش کرد . 😒😬 ینی این جواب همیشگیش بود.
دوباره وقتی داشتیم خداحافظی میکردیم ، پسر خالم مث سگ پاچه ی راحیل ( آبجیم ) رو گرفت . بابامم همون لحظه جلو همه گرفت گوششو چنان پیچی داد که جیگر همه حال اومد و یه پس گردنی نثارش کرد . 
حالا این وحشی هم تا بابام ولش کرد، تو نیم ثانیه خواهرمو حل داد و با کله انداختش . دیگه بابام جری شد و با لگد حسابشو رسید . ینی منو دختر خاله هامو پسر دایی هام همه داشتیم با نیش باز تماشا میکردیم . باباشم چون از وحشی گری های فرزند خود مطلع بود کاری نکرد تا قشنگ ادب شد و فرار کرد پشت داداشش 
راستی اینم بگم که این عاقا سگه به آبجیه من تنها کار نداشت . روسری همه زنا رو میکشید 
به مامان بزرگم بی تر بیتی میکرد ( پشتش رو میکرد به مامان بزرگم و میگفت بخور 🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤢🤮) 
خلاصه که دیگه همون شد که این بچه بیشعور بلزی دراره الان دو ساله که از یه متری راحیل هم رد نمیشه 😂😂 
تازه بعد از اینکه فرار کرد بابا که میخواست بشینه تو ماشین ، تف انداخت طرف بابام که یه کتکم از پدرش نوش جان کرد .😂😂
خلاصه که اگه کسی رو دیدین که خانوادش ادبش نمیکنن ، خودتون ادبش کنین 😁
( در ضمن مجبور نیستین توی این تایپیک نظر بدین و بی احترامی کنین )