باورتون ميشه حوصله نوشتن و توضيح ندارم،١٠ساله ازدواج كردم ،و بندر زندگي ميكردم و تُو شهرستان كه خانواده هامون هستن خونه نداريم و تُو يه اتاق خونه مادرشوهرم البته شوهرم خونه خريد ٩سال قبل داد خواهرش اينا بشينن مستأجر نباشن از اين موضوع بگذريم
سه سال قبل شوهرم بندر مغازش فروخت مجبور شديم بيام شهرمون و باز تُو يه اتاق تا يه سال قبل كه اومدم يه شهر ديكه كار شوهرم و با برادرشوهر تُو يه خونه ايم،
چند روز قبل بحثمون شد و امروز عصبي شد شوهرم گفت برو شهرستان وسايلات و جمع كن منم جمع كردم و فردا بليط گرفته
علت عصباني شدنش اينه من از هر چه ازدواج كردم واسه شاگرداي مغازش آشپزي ميكنم ناهار و شام هميشه واسه ١٠نفر،قبلنا تا ١٦نفر هم ميرسيد امروز گفتم خيلي بهم فشار مياد و خودت درست كن و شد اين كه برو شهرستان
قبلا بهم خيانت هم كرده بيشتر نميكشم بنويسم بجها