توی عروسی اولین بار دیدیم همو. ایشون از من خوشش اومد البته فامیل دور هم محسوب میشیم خیلی دور. واقعا اون زمان توی ایده ال من نبودن ایشون از لحاظ ظاهری و اینکه من به تازگی مستقل شده بودم تنها زندگی میکردم و نمیخواستم روال زندگیمو از دست بدم. به اصرار خانواده دوسه جلسه ای بیرون دیدمشون و چندین بار هم گل میاورد جلوی خونه و محل کار. کم کم شناختمشون و به منش و اخلاقشون علاقمند شدم و ازدواج کردیم حدود یازده سال میگذره