شوهرخواهرم ازمون خواست چون بچه ندارن گفتن بچه تون رو بیارین یه روز پیش ما خونه ناهار بعد من و شوهرمم کار داشتیم نتونستیم بریم،شوهرم پسرمو برد بعد تا عصر اونجا بود.
یه ناهار داد جوجه به بچم همه جا خبر برد😔از همسایه بگی گفتی تا فامیل که نگاه کنین من به پسرشون جوجه کباب دادم😒نه اینکه ما نداریم بخوریما ولی خب اخه میگم چرا این کارو میکنن😐یه غذا داد همه جا خبر برد اه
دیگه نمی خوام با شوهرش رو در رو شم🙁به خواهرم چی بگم تا یه چیز میگم می پره بهم 😫
بله😔تازه برای شوهرمم یه پیرهن گرفته بود هردفعه شوهرم می پوشه میگه اینو من برات خریده بودماااا🙄
وای اسی ببخشید خندم گرفت پس مشخصه بنده خدا کلن اخلاقش این از روی ذوق هرچی باشه میگه
آلان کسی به من بگه مثلا فلانی اومد جوجه دادم خیلی فکرا شاید بکنم بنده خدا چه سادس چه حرفهایی بیخودی رو میگه (چون خودم زیاد اهل حرف زدن اونم این مدلی نیستم این حرفها به نظرم حرف بیخودی میاد) اما جز محالات که یک درصد به ذهنم برسه این بچه تا حالا جوجه نخورده و...پس الکی حساس نشو
منظوری ندارن. مادرشوهرم هم مثلا میره خرید یک کتاب برای بچم میخره بعد زنگ میزنه چنان با ذوق بهش میگه برات کتاب خریدم انگار دستبند طلا خریده دختر منم اصلا براش مهم نیست. بعضیا اخلاقشونه منظور بدی ندارن