چهار ماه پیش ی دعوایی اتفاق افتاد ک باعث شد رابطه خانوادگی همسرم با خانوادم قطع بشه
این وسط همه هم مقصریم همه
نمیخوام اشتی کنن چون امکان پذیر نیست
ولی الان چهار ماهه ناراحتم هر وقتم کمی ناراحتیم رفع میشه مامانم یاداوری میکنه و تیکه و زخم زبون میدازه بهم
خانوادم مشکلاتشونو اشتباهاتشونو قبول ندارن و از اونور مشکل و اشتباه منو شوهرمو غول میکنن
از طرفی این اتفاق ماه چهارم بارداری افتاد و الان تو ماه هشتم و نگرانم ک این غم داعمی و کابوس های شبانه اثر منفی رو روحیه بچم بذاره
از طرفی من تو شهر غریبم ن خانواده خودم هستن ن همسرم مامانم لج کرده من برای زایمانت نمیام هیچ دیگ کلا نمیام خونت مگ اینکه شوهرت بیاد بگه غلط کردم
در صورتیکه واقعا کار شوهر من اونهمه هم بد نبوده ک اینها جدیش گرفتن
چجوری خودمو اروم کنم ؟