2777
2789
عنوان

میخوام جدا بشم

| مشاهده متن کامل بحث + 1262 بازدید | 85 پست

اسی من خواهرانه نصیحتت کردم 

همه حرفام از سر دلسوزیه وگرنه تو طلاق بگیری نگیری منفعتی برام نداره 

دوتا بچه داری فکر اونا باش 

دوتایی برین مشاور 

ان شالله همه چی درست میشه

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

تجربه های گرانبهات رو برای خودت نگه دار عزیز من همه قرار نیست چیزی رو تجربه کنن که شما تجربه کردی ...

افسردگی علت نود درصد از خودکشی هاست عزیزم.‌ ایشون احتمالا بخاطر افسردگی اقدام به خودکشی کردن وگرنه همینجا هستن خانمهایی که زندگیهای خیلی بدتر و سخت تر از استارتر دارن ولی اقدام به خودکشی نمیکنن. من مطمئنم دلیل تصمیم به خودکشی فقط و فقط افسردگی بوده چون خودم تجربه افسردگی رو دارم. خیلی شرایط بدی داره آدم توی افسردگی

این نیز بگذرد .... 

https://www.ninisite.com/discussion/topic/2312834/خانم-خوشگلایی-که-حس-میکنن-زندگیشون-سرد-شده-بیان-یه ...

این تاپیک رو کامل بخونین و ببینین که این خانوم چجوری زندگیشو تغییر داد و تبدیل شدن به یه زوج خوشبخت و موفق

این نیز بگذرد .... 

عزیزم ، شما خیلی کم سنی خواهرانه بهت میگم چون گفتی خواهر نداری. قدر خودتو بدون، قدر بچه هاتو بدون، مگه چند روز زنده ایم‌که بخواهیم بچه هامون و آواره کنیم؟ 

یکی از  اقوام نزدیک همسرم جدا شده و دوباره ازدواج کرده بیا بهت بگم چی میگه با اینکه ازدواج دومش موفق بوده.

ایشون هم بخاطر بداخلاق بودن شوهرش ازش جدا شده درحالی که یه دختر سه ساله داشتن. الان دخترشون تقریبا هشت نه ساله هستن و من دیگه از سه سالگی به بعد ندیدمش. 

 ایشون مهریه رو گرفتم و بچه رو شوهرش گرفت. شوهرش با یه خانم دیگه ازدواج کرد که اصلا به بچه توجهی نداشته و مادر اصلی بچه دلخوشیش فقط به مادربزگ بچه یعنی مادربزرگ شوهرش بود که ازش نگهداری می‌کرده. متاسفانه چندسال پیش پدر بزرگ و مادر بزرگ بچه توی تصادفی از بین رفتن و بچه داره با پدرش و زن پدر زندگی می‌کنه . اونا بچه دار هم شدن. این خانم که جدا شدن برام تعریف میکرد که همه اطرافیان تشویق کردن که آفرین که تونستی حقتو بگیری و مهربانو گرفتی ولی من هرشب از دوری بچم بالشت رو میگیرم جلوی دهنم و محکم فشار میدم و تا نصف شب گریه میکنم. بعداز دوسال از جداییشون با یه آقایی که ایشان هم جدا شده بودن و تا بچه داشتن ازدواج کردن و زندگی خوشی دارن . البته به ظاهر . چون برام تعریف کرد و گفت خودخواهی کردم و طلاق گرفتم . درسته که الان شوهر خوبی دارم ولی در عوض دارم عمرم و جوانیمو صرف بچه ها یی میکنم که مادرشون نیستم ولی باید براشون مادری کنم. کاش با همسر بدم زندگی میکردم ولی برای بچه خودم مادری میکردم.

 یه بار دیگه میگم که همسر فعلی ایشون آدم خیلی خوبیه و زندگی خوبی باهم دارن. ولی دل این خانم دیگه هیچوقت آرامش نداره. 

اگه الان بچه هات دو طرفت با آرامش خوابیدن جای شکرگزاری داره، نه اینکه دنبال راهی باشی که دربه درشون کنی خواهر عزیزم .  

این نیز بگذرد .... 

من حدودا یک و نیم سال پیش شدیدا تو فکر طلاق بودم و براش دلایلی داشتم ک اگر میخواستم اینجا بگم شاید خیلی ها حق رو ب من میدادن...دو تا هم دختر دارم...دختر بزرگمو راضی کردم دختر کوچیکمم تو زبون راضی شد و چهار ساله بود. ولی دیدیم با این دعواهایی که مدام دارم جلوشون میکنم با گریه هام با داد و بیداد هامون (شوهرم خیلی بهم وابسته اس و اصلا راضی ب طلاق نبود اما ب جاش اخلاقای خیلی بدی داشت) حای اینکه یه بار رفتم سمت پنجره ک مثلا خودمو پرت کنم پایین یا تو شمال رفتم تو دریا ک مثلا خودمو غرق کنم و.... بچه هام همه اینا رو دیدن...وقتی ب طلاق نزدیک شده بودم یه لحظه برگشتمو ب دخترام نگاه کردم.

بدون در نظر گرفتن خودم و مشکلاتم و آینده ای ک متصورم بسازم ...دیدم چقدرررر داغون شدن دوتا دختر احساسی و مهربون و دوست داشتنی که مدام دلهره و استرس داشتن تا صدامون میرفت بالا نگاهشون پر میشد از نگرانی و تشویش مخصوصا کوچیکه شروع میکردن ب گریه و مامان توروخداا مامان نکن ...

بعدش نگاهکو تغییر دادم.ب جا اینکه مدام ب این فکر کنم که آخرش طلاقه و من ک با این آدم نمیمونم سعی کردم ب خودم بگم قراره بمونم پس درستش میکنم


شرم میکنم که وزن سیری ام را با ترازوی کودک گرسنه کنار پیاده رو بکشم . . . !
من حدودا یک و نیم سال پیش شدیدا تو فکر طلاق بودم و براش دلایلی داشتم ک اگر میخواستم اینجا بگم شاید خ ...

الانم نمیگم زندگیم عالیه و دعوا نداریم.اما بچه هام چند ماهیه ک آروم شدن و دیگ همش نگران نیستن...محبتم ب همسرم بیشتر شده حالا دوست داشتنشو حس میکنم و میبینم تلاششو برا بهتر شدن زندگی.مدام با عینک بدبینی نگاه نمیکنم.

اره هنوز دعوا پیش میاد چون طبیعیه اما زندگیمون عادیه مثل همه زندگی های عادی دیگه


شرم میکنم که وزن سیری ام را با ترازوی کودک گرسنه کنار پیاده رو بکشم . . . !
الانم نمیگم زندگیم عالیه و دعوا نداریم.اما بچه هام چند ماهیه ک آروم شدن و دیگ همش نگران نیستن...محبت ...

کسی بخواد بگه توی زندگیش دعوا و اختلاف نظر و گاها بداخلاقی و سوءتفاهم و ... اینجور چیزها نیست یه دروغگوی ساده لوحه. همه ما توی زندگی مشترک این موارد رو کم و بیش تجربه می‌کنیم. نکته مهم اینه که در برابر مشکلات کوتاه نیاییم و با درایت بتونیم از پس مشکلات بربیاییم و زندگیمون بهبود ببخشیم. متاسفانه متاسفانه متاسفانه یکی از علل اصلی رواج طلاق توی جامعه امروز ما بازیگران بی سواد و پر مدعای سینما و تلویزیون کشورمون هستن که امروز عاشقانه ازدواج میکنن و چند ماه بعد با تنفر جدا میشن و این عمل ناخداپسندانه رو به راحتی ترویج میدن. وگرنه کی زمان مادرهای ما به این راحتی طلاق میگرفتن و زندگی رو از هم میپاشوندن؟ بخدا برای هر مشکلی راه حلی هست که مطمئنا اون راه حل طلاق نیست

این نیز بگذرد .... 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز