از شوهرم بگم سنتی ازدواج کردیم شب خواستگاری رفتیم برای صحبت کردن خیلی پر حرف بود از اول بگم بلند شدیم بریم تو اتاق پاش گیر کرد به فرش و تا دم در اتاق به حالت دویده رفت به زور جلوی خندم رو گرفتم نشستیم شروع کرد از خودش گفتن و تعریف دادن و بعد از معیاراش و خواستهایی که از زنش داره گفت یه ریز حرف میزد باور کنین خیلی از حرفاش رو اصلا نفهمیدم بعد گفت خوب تو شروع کن نگاش کردم ، از کجا بگم؟! گفت همون جایی که من گفتم منم خودم معرفی کردم سنم و اسمم و چیزای دیگه گفت خوب ملاکت برای انتخاب همسر چیه؟ منم اون چیزی که خواستم بود رو گفتم داشتم میگفتم و حواسم بود چیزی یادم نره به دفعه پرسید جمکران کجاس؟! من ساکت شدم گفتم بعله گفت جمکران کجاس؟! با تعجب گفتم چرا؟! خندید گفت همین جوری یهو به ذهنم رسید گفتم بپرسم من هنگ کردم کلا یادم رفت داشتم چی میگفتم اونم گفت آخه تو گوگل نوشته سوال مذهبی هم بپرسید چون خودم نمی‌دونستم میخواستم ببینم تو میدونی!؟ منم شوکه شده بودم بلند خندیدم به ده ثانیه نکشید بچه خواهرم رو فرستادن تو اتاق طفلی خوشحال خوشحال دوید اومد نشست رو پای من یهو یه صدایی داد من از خجالت آب شدم شوهرمم پرسید تو بودی منم نتونستم جلوی خندم رو بگیرم گفتم نه بابا این بود بعد شوهرمم خندید یهو دیدم مامانم اومد تو اتاق با اخم گفت اگه حرفاتون تمام شده بیاین بیرون مردم منتظرن خلاصه بعد از رفتنشون تعریف کردم که علت خندمون چی بوده الان شوهرم به جمکران کجاس؟ معروف شده
بدترین که شنیدم حق نداری سرکار بری
حق نداری تنها جایی بری
جلو پدر و برادرت حجاب بذار
چادر سر کن
از مهمون خوشم نمیاد با همه قطع رابطه باید کنی
😹😹جاالب بود
😂😂...
شرط جاریم هم برای ازدواج تو شب خواستگاری این بود که شوهرش سبیل نداشته باشه حالا از هر مدلی که باشه گفته بود هیچی برام مهم نیست ولی سبیل خیلی مهمه و اسمش که حرف (ی) رو نداشته نباشه چون نمیتونم بگم (ی) منظورش (ر) بوده برادرشوهرم همیشه تعریف می‌کنه و میخنده
جالب بود خانم جمکرانی 🤣 ماله من گفتش که حق نداری تنهایی جایی بری حتی خونه مادرت🥴
به من گفت میوه پوست بکن ببینم بلدی😐 البته خیلی ملایم و با شوخی گفت
مامانشم قفل کرده بود رو اینکه باهم میریم دانشگاه درس میخونیم
اصلا فکر اینکه یه روز باید با مادرشوهرم برم دانشگاه دیوونم کرده بود😂😂
خاطره من نیس ماله یکی از دوستامه
یه پسره رفته بوده خاستگاری با خانوادش، بعد داغونااااا، پسره تیشرت آستین بلند پوشیده بوده
وقتی رفتن صحبت کنن برگشته گفته خانوم من همیشه باید ست بپوشه مثلا وقتی میریم خونه مامانم اینا باید مانتو قرمز، کفش قرمز، شال قرمز، سایه ی قرمز و.....
بعدشم گفته من خیلی اخلاقم خوبه ولی اگه ظهر بیان خونه و غذا نداشته باشیم یا غذا رو دوس نداشته باشم، میزنمت 😐
خواستگارای من فرق داشتن :(
یکیش گفت زنم بشی بلافاصله یه ماشین گرون میندازم زیر پات :( ولی چون یکم خودخواه بود و مغرور ردش کردم .
یکیش هم گفت کل داراییم برایتو . میرم گدایی میکنم نمیزارم بهت سخت بگذره و بی پول بمونی (شوهرمه الان😁)
اخه من عاشق پووووولم آ .
