انقدر بهش فکر کردم و غصه خوردم
که عصرش تو گلزار(آرامستان)
دیدمش
خیلییی ریختم بهم مراسم برادرش بود
منم از دور میدیدمش نمیدونم منوجه من شد یا نه
ولی من همش حواسم بهش بود
خیلی ریختم بهم
اومدم خونه خیلییی حالم بد بود
شمارشو نداشتم
تو اینستا کلی گشتم پیداش کردم،عکساشو دیدم 😭😭😭😭حالن بدتر شد داغون شدم
حماقت کردم بهش پیام دادم که تسلیت میگم و...
ولی خودمو معرفی نکردم 
کلی باهاش صحبت کردم ناشناس،فهمیدم ۳ ساله تنهاست گفت عاشق یه نفر بوده که ازدواج کرده و....
منو میگفت