2777
2789

خواب دیدم با دو تا داداش هم زمان ازدواج کردم 😐😐 از داداش بزرگه حامله شده بودم داداش کوچیکه میگفت از اون حامله شدی باید از منم بشی 😶😶😶

دلگیرم از دنیا و آدماش از بی کسی ها و سکوت ها! این منم ک اینگونه خسته ام؟؟؟منی ک همیشه خوب بودم و خندان منی ک خنده هایم مثالی بود ب مثال ضرب‌المثل!نمی‌توانی بفهمی و البته عجیب هم نیست برایم. چون تو من نیستی پس لطفاً قضاوتم نکن......وزن شروع ۷۶.۶۰۰ هدف ۵۸ ✌️من میتوانم 💪💪💪💪

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یه بار خواب دیدم خونمون دزد اومده از پنجره اومدن داخل بعد شوهرم ترسیده بود میگف تکون نخور تکون نخور..بعد من یهو بروسلی شدم دوتاشون بایه حرکت چاقو کشتم تا صب هی دزد میومد من میکشتم همه انگشت به دهن مونده بودم آخرم بهشون میگفتم شما فقط جنازه جم کنین  

آدم فقط میتونه روی خودش حساب کنه بقیه ی جهان در گرو اما و اگره...
عه یکی از داستاناشو خلاصه بگو چیه حالا😅😂


خواب دیدم نامزدم پلیسه و اومد بهم گفت یه باند قاچاق دختر پیدا کردیم که به کمکت نیاز داریم بیا بریم 

اونجا دختر ها رو به بهونه مهاجرت به اونور آب گول میزدن و بعد اعضای بدنشون و قاچاق میکردن 

نامزدم بهم گفت چمدون ببند تا بریم 

قرار گذاشتیم یه جا دیدم نامزدم با لباس های دخترونه اومده .شبیهه یه دختر شده بود 

گفت ازین به بعد اسم منو دخترونه صدا کن 

یه ماشین شاسی بلند سفید اومد دنبالمون 

یه مرد بود با ریش پرفسوری 

گفت به من میگن دکتر 

ما رو برد یه خونه 

پر از دختر بود 

همه با لباس های راحتی و تاب شلوارک اونجا بودن 

من آنقدر بدم میومد نامزدم داره اینا و میبینه 

چند هفته ای اونجا بودیم 

همه با هم تو یه جا کوچیک زندگی می‌کردیم 

۲۰ تا دختر بودن 

ما مونده بودیم تا اطلاعات کامل بدست بیاریم .تو اون روزا دیدم چند پلاستیک لباس کهنه آوردن. هی تو فکرم گفتم این لباسا از کجا اومده برامون. یه روزم دکتر اومد هممون و معاینه کرد و ازمون تست خون گرفت که بعدا فهمیدم برای اینه گروه خونی و بدونن که عضو بدنمون و بفروشن. یه روز نامزدم منو کشوند گوشه اتاق و گفت تو دیگه برو 

اینجا خیلی خطرناکه .من دلم نمیومد تنهاش بزارم مخصوصا با اون همه دختر اما فرار کردم و برگشتم خونه .یه ماهی گذشته بود حال روحیم خراب بود ازش خبر نداشتم .تا عمم اومد گفت یه مراسم روضه مال خیریه هست میای بریم .منم برای عوض شدن روحیم گفتم باشه .آماده شدم و با عمم منتظر بودیم .گفت کسی میاد دنبالمون 

دیدم یه شاسی بلند سفید 

سوار شدم دیدم همون دکتر 

قلبم ریخت .موقع پیاده شدن بهم گفت از اینجام فرار نکنی . 

رفتیم داخل دیدم کلی زن با چادر نشستن و یکی داره روضه ميخونه همه گریه میکردن آخر مراسم گفت پول جمع کنید برای فقرا .چند نفرم کیسه کیسه لباس آورده بودن برای فقرا که من فهمیدم لباسایی که اونجا میاوردن از اینجا تامین میشه. حتی هزینه های این باند به اسم خیریه از مردم جمع میشه 

عمم منو برد پیش زنی که روضه میخوند گفت این برادر زادمه 

اونم دعواش کرد گفت دفعه آخرت باشه کسی و بدون هماهنگی میاری اینجا 

من بعد این مراسم طاقت نیاوردم گفتم باید جریان و به نامزدم برسونم. برگشتم همون خونه دخترا 

همه چیز و گفتم. هر چی گفت برگرد اما قبول نکردم و لو رفتم 

منو فروختن یه شیخ عرب تو دبی 

روزای سختی بود همش کتکم میزد و دیگه خبری از کسی نداشتم 




تموم خوابم پر از استرس بود 

من نه فیلم با این سبک میبینم نه فکر میکنم .نمیدونم چرا همیچین چیزی دیدم. اما این باز یکی از خوابای ساده بود 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز