زندگیمو داشتم میگذرونم ازادیمو داشتم که رفیق ناباب اومد زندگیمو خراب کرد منو برد ت دنیای مجازی چندبار اشتباه کردم که دیگه مامانم بم اعتماد ندارع حتی تا مغازه هم نمیتونم برم بیرون عقده ای شدم و همش دارم حسرت میخورم همه رفیقام الان با رفیقاشون خوش میگذرونن من موندم تو خونه و فقط حسرت میخورم خیلی محدود شدم شب و روز با قرص خواب و سیگار میگذرونم امشب دیگه به آخر خط رسیدم میخوام خودمو بکشم خیلی تحت فشارم براهیچ کی مهم نیستم بچه طلاقیم خیلی ت زندگیم شکست خوردم دوتا ناپدری داشتم از کوچیکی منو میزدن مامانم س بار ازدواج کرد و طلاق گرفت همه زندگی تمیزی آشپزی بچه داری درس افتاده گردن مامانم ی زن عصبی و افسرده شده من ۱۶سالمه رشتم تجربیه دوس دارم منم تفریح کنم همش ت خونه تنهام و کسی نمیبرتم تفریح خودمم نمیتونم برم هیچ کی محبت نمیکنه ب فکرم نیس واقعا بریدم خودمو میکشم